مقدمه :
هدف خداوند متعال از ارسال رسل و انزال کتب ، رشد معنوی و فکری انسان ها و رساندن آن ها به قله های تکامل می باشد. در این راستا پیامبران الهی با تلاش و مجاهدت های چشمگیر خود ، رهبری و هدایت جامعه را بر عهده گرفتند و از طرف مخالفان مورد اذیت و آزار قرار گرفتند . در بین همه پیامبران حضرت محمد (ص) بیش از دیگران متحمل اذیت و آزار شدند تا جایی که فرمودند : هیچ پیامبری مانند من اذیت نشد.(1)
پس از پیامبر خاتم حضرت محمد (ص) ، خداوند مسئولیت هدایت جامعه را بر عهده جانشینان آن حضرت قرار دادند . که آیاتی از قرآن و روایاتی از حضرت محمد(ص) بیانگر این واقعیت می باشد . قرآن می فرماید: پیامبر اسلام در غدیر ماموریت یافت پیام مهمی را به مردم ابلاغ نماید(2) و آن پیام چیزی نبود غیر از خبر انتصاب حضرت علی (ع) به ولایت و خلافت مسلمین پس از پیامبر اسلام.
در آن روز پیامبر (ص) همه حاجیان که در حال بازگشت از سفر حج بودند را در جایی به نام غدیر خم جمع نمود و پس از سخنانی بحث خلافت و جانشینی حضرت علی (ع) و یازده فرزند حضرت علی (ع) را مطرح نمودند و فرمودند: من کنت مولی فهذا علی مولی، اللهم و ال من والا و عاد من عادا و انصر من نصر واخذل من خذله.(3)
پیامبر با توجه به اهمیت موضوع ولایت و رهبری ، از حاضرین بیعت گرفتند. تاریخ شهادت می دهد اولین کسانی که این منصب را به حضرت علی (ع) تبریک گفتند ابوبکر و عمر بودند، که پس از رحلت جانسوز پیامبر(ص) باطن خود را آشکار نموده و به مخالفت با فرمان خدا و رسولش پرداختند و خلافت حضرت علی(ع) را غصب کردند و مانع رشد و تکامل امت اسلامی شدند . بلکه بهتر بگوئیم باعث انحطاط و سقوط افکار و عقاید مردم شدند و جامعه ای که تحت رهبری پیامبر اسلام افکار و عقاید دوران جاهلی را کنار گذشته بود و با فرهنگ ایثار و شجاعت و شهادت و از خود گذشتگی خوی گرفته بودند.
وقتی تحت سرپرستی خلافت غاصبانه قرار می گیرند و این غصب خلافت بستری مناسب را فراهم می کند برای حکومت بنی امیه . نتیجه اش این می شود که مردم جامعه تبدیل می شوند به عناصری دنیا طلب ، خودخواه ، ترسو، جاه طلبو و محافظه کار که حاضر بودند برای حفظ منافع دنیوی و شخصی خود دست به هر کار بزنند . حتی حاضر می شوند در مقابل فرزند پیامبرشان بایستند و او را به شهادت برسانند و فرزندانش را به اسارت ببرند و اموالش را غارت کنند.
وچه زیبا فرمودند پیامبر اسلام حضرت محمد(ص) : الناس علی دین ملوکهم(4) وقتی زمام امور در دست نا محرمان و نا اهلان قرار گیرد جامعه اسلامی سرنوشتی غیر از این نخواهد داشت. وقتی جامعه از نعمت سرپرستی الهی همچون حضرت علی (ع) محروم بماند چه انتظاری باید داشت همان علی (ع) که پیامبر (ص) در توصیف او فرمودند : انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا بنی بعدی.(5)
یکی از نتایج غصب خلافت حاکمیت بنی امیه بر جامعه اسلامی است همان گروهی که در مقابل پیامبر ایستادند و از اسلام و مسلمین سیلی محکمی خوردند و در پی فرصت مناسبی بودند تا از اسلام و مسلمین انتقام بگیرند.
با نگاهی کوتاه به تاریخ در می یابیم که معاویه ابن ابی سفیان در طول 40 سال تسلط بر شام چگونه خلافت ساده زمان پیامبر اسلام(ص) را تبدیل نمود به یک سلطنت و حکومت پادشاهی همچون حکومت پادشاهان روم. مردمی که پس از رحلت پیامبر اسلام آورده بودند و پیامبر را درک نکرده بودند او را ندیده بودند ، ساده زیستی او را لمس نکرده بودند گمان می کردند پیامبر هم مثل معاویه حکومت می کرد.
معاویه با همدستی افرادی مثل عمروعاص دست به یک سری تبلیغات جهت دار و مسموم زدند و با اموال بیت المال بعضی از راویان حدیث را فریب دادند و مرعوب خود نمودند و با ترفندهای خاصی مردم را اغوا نمودند و آنان را همراه خود نمودند و بدینوسیله مردم را با بغض و کینه حضرت علی (ع) و فرزندان او تربیت کردند و کار را به جایی رساندند که تمام خطبای جمعه در نمازهای جمعه در سراسر بلاد اسلامی علنا حضرت علی (ع) را لعن می کردند و اکنون با روی کار آمدن یزید دیگر جای درنگ نیست و باید تحولی صورت گیرد.
شجره ملعونه بنی امیه در قرآن
و ما جعلنا الرویا التی اریناک الا فتنه للناس و الشجره الملعونه فی القران و نخو فهم فها یزید هم الا طغیانا کبیرا(6)
مفسران عموما در تفسیر این آیه نوشته اند: رسول اکرم (ص) در خواب دیدند میمونها بر منبر او بالا می روند . حضرت سخت متاثر شدند ، جبرئیل نازل شد و خواب را تعبیر نمود و گفت: بنی امیه بر بنی هاشم غلبه می کنند و از منبر پیامبر بالا می روند ، آن ها شجره ملعونه هستند . روایت شده از این تاریخ دیگر کسی خنده بر لب پیامبر اسلام ندید.(7)
بقیه در ادامه مطلب
نسب بنی امیه
امیه بنده ای رومی بود، عبد شمس او را خریداری و به رسم عرب در جاهلیت او را پسر خود قرار داد و شاهد این مدعا کلام حضرت علی (ع) است در یکی از نامه هایش به معاویه که مرقوم فرمودند:
«لیس امیه کهاشم ولا حرب کعبد المطلب و لا ابوسفیان کابی طالب و لا المهاجر کا الطلیق و لا الصریر کاللصیق»(8)
به تصریح دانشمندان مانند محمد عبده در شرح نهج البلاغه صریر کسی را گویند که صحیح النسب باشد ، و لصیق کسی است که بیگانه باشد و او را به فامیل و قبیله چسبانده باشند.
امیه مرد بد نامی بود که متعرض زنان می شد و به فحشا و زنا معروف بود و کسی بود که به ده سال جلای وطن و ترک مکه محکوم شد و به شام رفت.
خاندان بنی امیه
در میان تمام کسانی که در مقابل دعوت اسلام به توحید و خداپرستی عناد ورزیده و لجوجانه مخالفت کرده و مقاومت نشان دادند ، ابوسفیان فساد و عنادش از دیگران بیشتر بود ، برای خاموش کردن انوار آفتاب اسلام تلاش کرد و در جنگ بدر و احد و خندق سردار لشگر کفر بود.
ابوسفیان و خانواده اش آنچه توانستند بیغمبر (ص) را آزار دادند و از شرک و کفر پشتیبانی کردند. در جنگ بدر سه تن از فرزندانش معاویه ، حنظله و عمرو شرکت داشتند. علی (ع) حنظله را کشت و عمرو را اسیر کرد و معاویه گریخت و آنچانان فرار کرد که وقتی به مکه رسید پاهایش ورم کرده بود و تا دو ماه خود را معالجه می کرد.(9)
زمخشر می گوید : ابوسفیان مردی بود کوتاه قامت و بد شکل و صباح که مزدور و اجیر ابوسفیان بود از طراوت جوانی برخوردار بود . هند (زن ابوسفیان) این جوان را به نظر خریدار نگاه کرد ، عاقبت نتوانست خود داری کند و او را به سوی خویش دعوت کرد و این روابط نا مشروع در حدی بالا گرفت که پاره ای از مورخان معتقدند علاوه بر معاویه ، عتبه فرزند دیگر ابوسفیان از صباح بوده است.
هند جگر خوار
مادر معاویه در تاریخ به هند جگر خوار معروف است.(10) دشمنی این زن با پیامبر (ص) به مراتب از دشمنی ابوسفیان با پیامبر (ص) شدیدتر بوده.
شجره ملعونه از زبان پیامبر (ص)
قال رسول الله (ص) : اذا رایتم معاویه علی منبری فاقتلوه(11)
معاویه در زمان حضرت علی (ع)
معاویه مدت ها قبل از خلافت حضرت علی (ع) مقدمات خلافت را برای خود در شام تهیه دیده بود زیرا او توسط خلیفه دوم درشام منصوب گردیده بود و خلیفه سوم اختیارات گسترده ای به معاویه داده بود . وقتی امام علی (ع) به خلافت رسید ، فرمان عزل او را صادر کرد ، نتیجه این فرمان آن شد که سپاه عراق و شام در سرزمینی به نام « صفین» به نبرد پرداختند و معاویه با نیرنگ خاصی در میان سربازان امام اختلاف و شورش پدید آورد و سپاهیان امام که فریب معاویه را خورده بودند امام را مجبور به پذیرش حکمیت ابو موسی اشعری و عمرو عاص نمودند که آنان درباره مصالح اسلام و مسلمین تبادل نظر کنند و اعلام رای نمایند و ابوموسی اشعری فریب عمروعاص را خورد و حکمیت به نفع معاویه به پایان رسید. سپس همانهائی که حکمیت را بر امام تحمیل کرده بودند بر ضد امام خروج کردند که نتیجه آن جنگی شد که خوارج نهروان بر ضد امام به راه انداختند و امام در این نبرد پیروز گشت ولی کینه ها در دل ها نهفته ماند این جنگ در سال 38 هجری واقع شد. و یکی از بازماندگان خوارج به نام عبدالرحمن بن ملجم مرادی در سال 40 هجری امام را به شهادت رسانید.
معاویه ناقض دستور خداوند و پیامبر
خداوند در قرآن کریم دوستی ذوی القربی را واجب فرموده و آن را پاداش رسالت قرار داده. امام علی (ع) و امام حسن(ع) دو نفر از ذوی القربی هستند.
معاویه کسی است که به دستور او ده ها سال بر بالای منابر حضرت علی (ع) را لعن و نفرین می کنند. همان کسی که خداوند دستور محبت و دوستی او را صادر نمود.
معاویه کسی است که برای کشتن امام حسن(ع) پاداش تعیین می کند و مزدوران معاویه در حال نماز امام را مورد اصابت تیر قرار می دهند و حضرت که زره در تن داشت تیر به او صدمه ای وارد نمیکند و سپس آن حضرت مورد اصابت شمشیر قرار می گیرد.
معاویه کسی است که دستور قتل امام حسن (ع) را صادر می کند و همسر امام را فریب داده برایش مبالغ هنگفتی درهم و دینار می فرستد و او را تشویق به کشتن امام می کند و سرانجام این نقشه شیطانی بواسطه مسموم نمودن آن حضرت اجرا می شود.
معاویه در زمان امام حسن (ع)
پس از شهادت حضرت علی (ع) آغاز امامت امام مجتبی علیه السلام با قیام و اعلان جنگ و تهیه لشگر علیه معاویه شروع می شود و سپس امام با درک عمیق اوضاع و شرایط جامعه اسلامی و رعایت مصالح روز مجبور به پذیرش صلح می شود.امام پس از دریافت پیشنهاد صلح از طرف معاویه درقسمتی از سخنرانی خود خطاب به سپاهیان خود چنین می فرمایند:
معاویه پیشنهادی به ما کرده است که دور از انصاف و بر خلاف هدف بلند و عزت ما است. اینک اگر آماده جنگ در راه خدا هستید بگوئید تا با او به مبارزه برخیزیم و با شمشیر پاسخ او را بدهیم و اگر طالب عافیت و زندگی هستید اعلام کنید تا پیشنهاد او را بپذیریم و رضایت شما را تامین کنیم.
سخن امام که به اینجا رسید مردم از هر طرف فریاد زدند : «البُقیه ، البُقیه» ما زندگی می خواهیم ، ما می خواهیم زنده بمانیم!!
سپاهیان امام حسن (ع) مردمی غیر قابل اعتماد بودند و هر روز زیر پرچمی گرد می آمدند و همواره تابع وضع موجود و قدرت روز بودند و به اصطلاح نان را به نرخ روز می خوردند بر اساس همین روحیه بود که همزمان با بحران آرایش سپاه و بسیج نیروهای طرفین ، عده ای از روسای قبایل و لفراد وابسته به خاندان های بزرگ کوفه به امام خیانت کرده و به معاویه نامه ها نوشتند و تایید و حمایت خود را از حکومت معاویه ابراز نمودند و مخفیانه او را برای حرکت به سوی عراق تشویق کردند و تضمین نمودند که به محض نزدیک شدن معاویه ، امام را تسلیم او نمایند یا ترور کنند.معاویه نیز عین نامه ها را برای امام مجتبی (ع) فرستاد و پیغام داد که چگونه با اتکا به چنین افرادی حاضر به جنگ با وی شده است.
فرماندهان سپاه امام حسن (ع) نیز افرادی خائن بودند. مثلا عبیداله بن عباس یکی از فرماندهان سپاه امام بود که با دوازده هزار نفر به قصد جنگ با معاویه کوفه را ترک کردند ولی طولی نکشید که به امام گزارش رسید عبیداله با دریافت یک میلیون درهم از معاویه به همراه هشت هزار از سپاهیان به معاویه پیوسته است.
توطئه های خائنانه معاویه
معاویه تنها به خریدن «عبیداله» اکتفا نکرد، بلکه به منظور ایجاد شکاف و اختلاف و شایعه سازی در میان ارتش امام مجتبی (ع) به وسیله جاسوسان و مزدوران خود ، در میان لشگر امام شایع می کرد که «قیس بن سعد» فرمانده مقدمه سپاه امام مجتبی (ع) با معاویه سازش کرده و در میان سپاه قیس نیز شایع می ساخت که امام با معاویه صلح کرده است !
کار به جایی رسید که معویه چند نفر از افراد خوش ظاهر را که مورد اعتماد مردم بودند به حضور امام فرستاد . این عده در اردوگاه «مدائن» با حضرت مجتبی (ع) ملاقات کردند و پس از خروج از چادر امام (ع) در میان مردم جار زدند : خداوند به وسیله فرزند پیامبر (ص) فتنه را خواباند و آتش جنگ را خاموش ساخت . حسن بن علی (ع) با معاویه صلح کرد و خون مردم را حفظ نمود!
مردم که به سخنان آنان اعتماد داشتند ، در صدد تحقیق بر نیامدند و سخنان آن ها را باور کرددند و بر ضد امام شورش کردند و به خیمه امام حمله ور شدند و آنچه در خیمه بود به یغما بردند و در صدد قتل امام برآمدند و آنگاه از چهار طرف متفرق شدند.
معاویه پیمان شکن
پس از امضاء صلح نامه توسط معاویه طولی نکشید که معاویه چهره واقعی خود را نشان داده و صلح نامه را پاره کرد و علنا اعلام کرد که صلح نامه زیر پای من است یکی از مواد صلح نامه لغو صب حضرت علی (ع) بود از دیگر مواد صلح نامه این بود که معاویه حق ندارد برای خود جانشین تعیین کند . یکی دیگر از مواد صلح نامه اذیت و آزار نرساندن به شیعیان حضرت علی (ع) بود.
قتل عام شیعیان به دستور معاویه
«ابن ابی الحدید» دانشمند مشهور جهان تسنن می نویسد :
شیعیان در هر جا بودند به قتل می رسیدند. بنی امیه دست ها و پاهای اشخاص را به احتمال اینکه از شیعیان هستند بریدند. هرکس معروف به دوستداری و دلبستگی به خاندان پیامبر(ص) بود زندانی شد، یا مالش به غارت میرفت و یا خانه اش ویران گردید. شدت فشار نسبت به شیعیان به حدی رسید که اتهام به دوستی علی (ع) از اتهام کفر و بیدینی بدتر شمرده می شد!! و عواقب سختری به دنبال داشت!
«زیاد بن سمیه» حاکم کوفه به دستور معاویه شیعیان را مورد تعقیب قرار داد و در هر گوشه و کناری که مخفی شده بودند ، پیدا کرده و کشت ، دست ها و پاهای آن ها را قطع کرد ، نابینا ساخت ، بر شاخه درختانخرما به دار آویخت و از عراق پراکنده نمود به طوری که احدی از شخصیت های معروف شیعه در عراق باقی نماند.
معاویه طی بخشنامه ای به عمال و فرمانداران خود در سراسر کشور نوشت که شهادت هیچ یک از شیعیان و خاندان علی(ع) را نپذیرند!! و اگر دو نفر شهادت دادند که شخصی از دوستداران علی(ع) و خاندان اوست ، اسمش را از دفتر بیت المال حذف کنید و حقوق و مقرری او را قطع نمائید!!
«سُمرُه بن جندب» در مدت شش ماه در بصره در غیاب زیاد بن سمیه مسئول امور شهر بود و در این مدت کوتاه هشت هزار نفر را به جرم اتهام دوستی با خاندان حضرت علی (ع) به قتل رسانید.
«ابو سوار عدوی» می گوید:
سمره در بامداد یک روز چهلو هفت نفر از بستگان مرا کشت که همه حافظ قرآن بودند.
معاویه جاعل حدیث
از دیگر اقدامات معاویه در انحراف اسلام ، مسئله جعل حدیث است. او محدثان دنیا طلب را گرد خود جمع می کند و آن ها را با درهم و دینار می خرد و دستور به جعل احادیث در مدح خودش و در ذم حضرت علی(ع) و اولادش تشویق و ترغیب می کند.
یکی از نمونه های آن «ثمره بن جندب» است که معاویه چهارصد هزار درهم از بیت المال به او داد تا در میان مردم شام سخنرانی کند و ضمن آن بگوید آیات:
وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ** وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ (12) درباره حضرت علی (ع) نازل شده !
و آیه: وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ (13) درباره ابن ملجم نازل شده !
معاویه کسی است که دستور عمومی صادر می کند تا شیعیان حضرت علی (ع) را به قتل برسانند و هزاران نفر در راستای این دستور در بلاد اسلامی به شهادت می رسند.معاویه کسی است که دستور قتل بهترین یاران حضرت علی (ع) یعنی حجربن عدی و مالک اشتر نخعی و محمد بن ابی بکر را صادر می کند.
اینها گوشه ای از تخلفات معاویه است که توضیحات بیشتر در این خصوص در جلد دهم الغدیر موجود است.
یزید کافر و جنایتکار
پدرش معاویه ، مادرش میسون و معلم سر خانه اش سرجون بود. او کینه و دشمنی با بنی هاشم و خاندان پیامبر و بسیاری از مسائل مشابه را از پدرش معاویه و روحیه لاقیدی افراطی و آزادی بی حد و حصر و پندارهای خرافی جاهلی را از مادرش و میگساری و دشمنی با اسلام و مسلمانان را از معلم مسیحی و رومی خود سرجون فرا گرفت.
«او تنها سه سال حکومت کرد»(14)
در سال اول امام حسین(ع) و یارانش را به شهادت رسانید و خاندان او را اسیر کرد.
در سال دوم مدینه پیامبر (ص) را بر لشگریان خود مباح نمود که در این راستا بیش از هزار دختر باکره ازاله حیثیت شدند و چهار هزار نفر از اهل مدینه کشته شدند که در میان آن ها هفتصد مهاجر و انصار از اصحاب پیامبر (ص) بودند.
در سال سوم به خانه کعبه قبله مسلمین منجنیق بست و آنجا را سنگباران نمود.(15) . درباره جنایات یزید از لحاظ فساد عقیده اش و بدطینتی و ستمگری و خونریزیهای وی و تحقیر و ناچیز شمردن دین خدا همه متفقند ، به تمامی کتب تاریخ و سیره مراجعه کنید هیچ کس نامی از او نبرده مگر آن که از او به بدی یاد کرده است.
یزید شراب خوار
تاریخ شهادت می دهد که یزید در مجلسی که سر مبارک سیدالشهدا(ع) را ورد کردند و مقابل یزید قرار دادند او در مجلس شراب نشسته بود و در حضور همگان شراب نوشید و اضافه آن را بر سر مبارک ریخت (کامل بهائی- جلد 1- صفحه 188)
یزید چهره منفور جامعه اسلامی
یزید که در دامن چنین خانواده ای پرورش یافته بود و با فرهنگ چنین حزبی بزرگ شده بود، به آیین اسلام که می خواست بنام آن بر مردم حکومت کند کمترین اعتقادی نداشت.
یزید جوانی ناپخته ، شهوت پرست ، خودسر و فاقد دور اندیشی و احتیاط بود. او فردی بیخرد ، بی باک، خوشگذران، عیاش و کوتاه فکر بود. او صراحتا موضوع رسالت و نزول وحی بر پیامبر (ص) را انکار می کرد و همچون جد خود ابوسفیان همه را پنداری بیش نمی دانست ، چنانکه پس از پیروزی ظاهری بر حسین بن علی(ع) ضمن اشعاری می گفت:
«هاشم با ملک و حکومت بازی کرده است ، نه خبری از عالم غیب آمده و نه وحیی نازل شده است!!»(16)
گرایش یزید به مسیحیت تحریف شده
یزید اصولا بر اساس تعلیمات مسیحیت پرورش یافته بود و یا حداقل به مسیحیت تمایل داشت. شاید عجیب به نظر آید اگر تربیت یزید را تربیت مسیحی بدانیم به طوری که از تربیت اسلامی و آشنایی با فرهنگ و تعلیمات اسلامی دور بوده باشد و شاید خواننده تا حد انکار از این معنا تعجب کند. ولی اگر بدانیم که یزید از طرف مادر از قبیله «بنی کلب»بود که پیش از اسلام دین مسیحی داشتند ، تعنخواهیم کرد، زیرا از بدیهیات علم الاجتماع این است که ریشه کن ساختن عقاید یک ملت که اساس خویها و خصلت ها و ارزشهای اجتماعی و سرچشمه افکار و عادات و فرهنگ عمومی آنهاست ، نیازمند گذشت زمانی طولانی است.
تاریخ به ما می گوید: یزید تا زمان جوانی در این قبیله پرورش یافته بود و این به آن معنا است که وی دوران تربیت پذیری و شکل گیری شخصیت خود را که مورد توجه مربیان است ، در چنین محیطی گذرانده بود و به این ترتیب ، علاوه بر تاثیر پذیری از مسیحیت ، خشونت بادیه و سختی طبیعت صحرا نیز با سرشت او در هم آمیخته بود.
به گواهی تاریخ ، خود یزید گرایش خود را نسبت به مسیحیت کتمان نمی کرد، بلکه علنا می گفت:
فان حرمت علی دین احمد
فخدها علی دین المسیح بن مریم!
اگر شراب در دین احمد حرام است
تو آن را بر دین مسیح بگیر و بیاشام!
حکومت ننگین یزید کمتر از چهارسال دوام یافتولی او در این مدت کم جنایات بزرگی مرتکب شد در سال اول فاجعه عاشورا را ببار آورد و در سال دوم دستور حمله به بیت الله الحرام و سنگباران کردن خانه کعبه را صادر نمود و در سال سوم دستور حمله به مدینه النبی و قتل عام مردم را صادر نمود.
اینک که چهره پلید حکومت اموی خصوصا شخص یزید و کفر و دشمنی او با اسلام روشن گردید بخوبی به علت قیام امام حسین(ع) بر ضد حکومت او پی می بریم و بروشنی در میابیم که حکومت یزید نه تنها از این نظر که آغاز گر بدعت رژیم سلطنتی موروثی در اسلام بود ، بلکه از نظر بی لیاقتی شخص وی نیز از نظر امام حسین(ع) نا مشروع بود. بنابراین با توجه به اینکه با مرگ معاویه موانع زمان او برطرف شده بود- معاویه برعکس یزید ظواهر حفظ می کردو برای کارهای نامشروع خود دلائل ظاهری و عوام پسند درست می کرد- وقت آن رسیده بود که امام حسین(ع) اعلان مخالفت کند و اگر امام با یزید بیعت می کرد ، این بیعت بزرگترین حجت مشروعیت حکومت یزید به شمار می آمد.
سومین امام معصوم ، در سوم شعبان سال چهارم هجری در شهر مدینه دیده به جهان گشود . او دومین ثمره پیوند فرخنده حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) بود. حسین بن علی (ع) در دوران عمر خود به شجاعت و آزادگی و ایستادگی در برابر ظلم و ستم شهرت داشت.
مراحل زندگی
او مدت شش سال از دوران کودکی خود را درزمان جد بزرگوارش سپری کرد و پس از رحلت جانگداز پیامبر اسلام ، مدت سی سال در کنار پدرش امیرمومنان (ع) زندگی کرد و در حوادث مهم دوران خلافت ایشان به صورت فعال شرکت داشت. پس از شهادت پدرش ( در سال 40 هجری) مدت ده سال در صحنه سیاسی و اجتماعی در کنار برادر بزرگ خود امام حسن (ع) قرار داشت و پس از شهادت او (درسال 50 هجری) به مدت ده سال در اوج قدرت معاویه بن ابی سفیان ، بارها با وی پنجه در افکند و پس از مرگ معاویه در برابر حکومت پسرش یزید قیام کرد و در محرم الحرام سال 61 هجری در سرزمین کربلا به شهات رسید.
مبارزات حسین بن علی (ع) قبل از امامت
او در اوائل زندگی که شاهد انحراف دستگاه حکومت اسلامی از مسیر اصلی خود بود، از موضعگیری های سیاسی پدر خود پیروی و حمایت می کرد ، چنانکه در زمان خلافت عمر بن خطاب ، روزی وارد مسجد شد و دید عمر بر فراز منبر نشسته است، با دیدن این صحنه روی پله منبر قرار گرفت و خطاب به عمر گفت: از منبر پدرم پایین بیا و بالای منبر پدر خودت برو!
عمر که قافیه را باخته بود گفت: پدرم منبر نداشت ! آنگاه او را در کنار خود نشانید و پس از آنکه از منبر پایین آمد از او سوال کرد این سخن را چه کسی به تو یاد داده است؟ او پاسخ داد: هیچ کس.
حسین (ع) در جبهه های نبرد با ناکثین و قاسطین و مارقین
حسین بن علی (ع) در دوران خلافت پدرش ، امیر مومنان(ع) در صحنه های سیاسی و نظامی در کنار آن حضرت قرار داشت. او در هر سه جنگی که در این دوران برای پدرش پیش آمد شرکت فعال داشت؛در جنگ جمل فرماندهی جناح چپ سپاه امیرمومنان (ع) بر عهده ی وی بود و در جنگ صفین چه از راه سخنرانی های پر شور و تشویق یاران حضرت علی علیه السلام جهت شرکت در جنگ و چه از رهگذر پیکار با قاسطین ، نقش فعال داشت در جریان حکمیت نیز یکی از شهود این ماجرای تلخ بود.
حسین بن علی(ع) پس از شهادت حضرت علی(ع) در کنار برادر خودش امام حسن (ع) قرار گرفت و تحت رهبری و امامت او بود. هنگام حرکت نیروهای امام مجتبی (ع) به سمت شام همراه آن حضرت در صحنه نظامی و پیشروی به سوی سپاه شام حضور داشت و هنگامی که معاویه به امام حسن (ع) پیشنهاد صلح کرد ، امام حسن(ع) او و عبداله بن جعفر را فرا خواند و درباره این پیشنهاد با آنان به گفتگو پرداخت و بلاخره پس از متارکه جنگ و انعقاد پیمان صلح همراه برادرش به مدینه بازگشت و همانجا اقامت گزید.
اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران امامت امام حسین (ع)
در زمان امام حسین (ع) انحراف از اصول و موازین اسلام که از «سقیفه» شروع شد و در زمان عثمان گسترش یافته بود، به اوج خود رسیده بود در آن زمان معاویه که سالها از سوی خلیفه دوم و سوم به عنوان استاندار در منطقه شام حکومت کرده و مو قعیت خود را کاملا تثبیت کرده بود بنام خلیفه مسلمین سرنوشت و مقدرات کشور اسلامی را در دست گرفته و حزب ضد اسلامی اموی را بر امت اسلام مسلط ساخته بودو به کمک عمال ستمگر و یغماگر خود مانند: زیاد بن ابیه ، عمروبن عاص، سمره بن جندب و... حکومت سلطنتی استبدادی تشکیل داده ، چهره اسلام را وارانه ساخته بود.
معاویه از یک سو ، سیاست فشار سیاسی و اقتصادی را در مورد مسلمانان آزاده و راستین اعمال می کردو با کشتار و قتل و شکنجه و آزار و تحمیل فقر و گرسنگی بر آنان ، از هرگونه اعتراض و جنبش و مخالفت جلوگیری می کرد و از سوی دیگر با احیای تبعیض های نژادی و رقابت های قبیله ای در میان قبایل آنان را به جان هم می انداختو از این رهگذر نیروهای آنان را تضعیف می کرد تا خطری از ناحیه آنان متوجه حکومت وی نگردد. از سوی سوم ، به کمک عوامل مزدور خود با جعل حدیث و تفسیر و تاویل آیات قرآن به نفع خود افکار عمومی را تخدیر کردو به حکومت خودش وجهه مشروع و مقبول می بخشید.
این سیاست ضد اسلامی ، به اضافه عوامل دیگر همچون ترویج فرقه های باطل نظیر: جبریه و مرجئه که از نظر عقیدتی با سیاست معاویه همسو بودند، آثار شوم و مرگباری در جامعه بوجود آورده و سکوت تلخ و ذلتباری را بر جامعه حکمفرما ساخته بود.
در اثر این سیاست شوم ، شخصیت جامعه اسلامی مسخ و ارزشها دگرگون شده بود ، به طوری که مسلمانان با آنکه می دانستند اسلام هیچ وقت اجازه نمی دهد آنان مطیع زمامداران بیدادگری باشند که بنام دین بر آن ها حکومت می کنند، با این حال بر اثر ضعف و ترس و نا آگاهی از زمامداران ستمگر پشتیبانی می کردند!
در اثر این سیاست ، مسلمانان بر خلاف منطق قرآن و تعالیم پیامبر اسلام(ص) تبدیل به افرادی ترسو ، سازشکار، و ظاهر ساز گشته بودند!
تاریخ این دوره از زندگی مسلمانان ، پر از شواهدی است که نشان می دهد این دگرگونی و انحراف فراگیر شده ، جامعه اسلامی را با خود همرنگ ساخته بود.
جنبشی به رهبری حجربن عدی و یارانش صورت گرفت حاکی از سیاست های متکبرانه معاویه و ظلم و ستم او و عمالش بود، اما این جنبش و اعتراض به ثمر نرسید و حجربن عدی و یارانش مظلومانه به شهادت رسیدند.